پولیتیا نامی است که در میانهی دو قطب روابط نظامیافتهی میان جوامع انسانی و مبارزه برای کسب قدرت در وضعیت جنگی همه با همه در نوسان است. اما در میانهی این دو قطب، پولیتیا از موضعی پیگیری شده است که فارغ از موازنهی سود و زیان، دغدغهی تبیین چگونگی توزیع خیرهای عمومی و متوازن ساختن سهم شهروندان را در امور جمعی و تعیین ذیحق بودن آنان را در اجتماع در کانون نگاههای خود مینشاند. چنین آغازگاهی دستیابی به امنیت، عدالت و پیشرفت را به عنوان بخشی از خیرهای سیاسی، در نتیجهی مواجهه با فقدان در کانون خود قرار میدهد.
اما تعیین چنین آغازگاهی دلالتی است بر دو مفهوم نظریهساز در سیاست؛ یعنی فقدان و بحران که خود را در انحلال امر سیاسی- به معنای مذکور- به نمایش میگذارد. فقدان در این معنا دلالتی است بر سیاست در مقام اشاره به انسانی که تنها از مجرای سیاست میتواند واجد حقوق برابر شناخته شود؛ اما در عرصهی واقع هم سیاست دچار انحلال و هم نیز حقوق در غیاب است. فقدان حقوق و انحلال امر سیاسی به بحرانی منجر میگردد که میتواند خود را در وجوهی متکثر از فساد سیاسی، ورشکستگی اخلاقی گرفته تا معضلهی هویت، بحران اقتدار و مشروعیت بازنمایی کند.
در چنین گرهگاهی است که پولیتیا در مقام نامی دیگر، یعنی نظر کردن در سیاست-تیورین- تولد مییابد. از این منظر، پولیتیا نظر کردن در سیاست را نه در جای-گاه نقطه عزیمتی از هستها به بایدها، بلکه در مقام تبدیل حقیقتهای نظری به کاربردهای عملی میداند تا آیندگان نگویند که ما چنان با سکوت از کنار فقدان و بحرانها گذشتیم که گویا این دوره رویایی بیش نبوده است.